تكنيك هاي مناظره
1– استناد به دليلهاي محكم و قوي در مناظرههاي ديني:
مناظره كننده بايد در مناظرات خويش به دليلهاي شرعي متقن، استناد جويد و در صورتي طرف مقابل او براي پيشبرد مناظره از دليلهاي سست استفاده كند، مجوزي براي توجيه استناد او از چنين دليلهايي نميگردد. به عنوان مثال در استناد به روايات بايد از روايات صحيح استفاده كرد و از استناد به روايات جعلي يا ضعيف به شدت خودداري نمود.
معيار و ملاك در تصحيح و تضعيف روايات هر مذهب، ضوابطي است كه از سوي علماي همان مذهب بيان شده است؛ از اين رو هر يك از دو طرف نميتواند روايات طرف مقابل را با معيارهاي علماي مذهب خود تضعيف كند.
2– سعي بر آغاز كننده بودن مناظره:
در شرايطي كه انتخاب آغاز و شروع سوال در مناظره را به عهدهي ما گذاردند، ترجيح بر آن است ، سوال كننده باشيم تا پاسخ دهنده، چرا كه براي سمت و سو دادن به بحث و طرح موضوعاتي كه احتمال توفيق در آنها را براي خود بيشتر ميدانيم اين امتياز بزرگي است.
گرچه رعايت موازين اخلاقي ايجاب ميكند برخي حق تقدمها همچون رعايت سن، ميهمان و يا ميزبان بودن و يا موارد مشابه ديگر را در نظر گرفته و در صورتي كه يكي از ويژگيهاي نامبرده براي طرف مقابل وجود داشت اين فرصت را به طرف مقابل واگذارد و يا به او تعارف كرده كه اين موضوع ميتواند تأثير رواني و اخلاقي بهسزايي در طرف مقابل و همچنين شاهدان مناظره داشته باشد. البته ناگفته نماند در ازاي از دست دادن فرصت آغاز مناظره ميتوان اين موضوع را به دو شكل جبران نمود:
الف) در فرصتهايي كه براي پاسخ به ما تعلق ميگيرد پس از پاسخ به سوال و اشكال طرف مقابل با طرح اشكال و سوال ديگر از سوي ما، اين نقيصه را جبران كرده و از موضع تدافعي و پاسخ دهنده به موضع اشكال كننده تغيير دهيم.
ب) با آغاز مناظره از سوي طرف مقابل به طور طبيعي سخنان پاياني و آخرين فرصت براي نفر دوم فراهم ميگردد.( البته مشروط به آنكه اين موقعيت طلايي را با خطاي در تقسيمبندي در فرصتهاي مورد استفاده از دست نداده و در فرصتهاي قبلي، وقت پاياني خود را از دست نداده باشيم) در اين صورت ميتوانيم در بخش پاياني مناظره، فرصت از دست رفته را تا حدي جبران كنيم.
3– قرار گرفتن در جايگاه پرسشگر:
با شناسايي نقاط آسيب پذير طرف مقابل سعي كنيم بيشتر، فعال و سوال كننده باشيم تا دفاع كننده، منفعل و موظف به پاسخ. و در جايي كه در مقام پاسخ بر ميآييم پاسخ خود را مشروط به پاسخ طرف مقابل به سوالاتي كه در متن پاسخ ما وجود دارد، بدانيم. بديهي است در مناظره معمولا آنكه فعال و مطالبه كننده است، قويتر جلوه ميكند و اميد به پيروزي او بيشتر است.
انبياء گاهي در برابر شبهاتي كه مخالفان ايجاد ميكردند، به جاي بحث و استدلالهاي پيچيده، با طرح سوالاتي ساده و بيداركننده، مخاطب را به عجز ميكشاندند. هر كس ادعايي داشت، با سوالاتي كه از او ميپرسيدند آنها را متقاعد كرده و نسبت به جهل خودشان آگاه نموده و آمادهي شنيدن حقيقت ميكردند. يعني از مرحلهي انكار به مرحلهي شك رسيده و در اين زمان، آنها آمادهي شنيدن حقايق و در نتيجه پذيرفتن آن ميشدند.( نمونه هايي از اين تكنيك مناظره اي در بخش مناظره انبياء و ائمه (ع) خواهد آمد.)
4– اطلاع كافي از موضوع مورد مناظره:
شخص مناظره كننده بايد در موضوع مورد مناظره آگاهي و اطلاع كافي داشته باشد و گرنه نبايد به چنين كاري مبادرت ورزد. معيار آگاهي لازم براي مناظره چند چيز است:
الف) ابزارهاي عمومي ادراك كه عمدهي آنها حس، عقل، تيزهوشي، حافظه قوي، هوشياري كافي براي استفاده از فرصتهاي مناظره است.
ب) داشتن آگاهي و دانش كافي نسبت به امور ديني و تخصص كافي نسبت به ديگر امور در موضوع مورد مناظره، به شكلي كه سخن او حجت و قابل قبول براي طرف مقابل و ديگران باشد.
ج) در دست داشتن اسناد، مدارك، متون و منابع مربوط به موضوع بحث.
5– آغاز محكم مناظره:
آغاز محكم و كوبنده ي مناظره ميتواند تأثير بهسزايي در به هم ريختن سيستم فكري طرف مقابل و به دست گرفتن فضاي بحث تا پايان مناظره داشته باشد از اين رو، زماني كه آغاز مناظره به عهدهي ما بود و يا نوبت شروع مناظره به ما رسيد بهترين راه براي آغاز محكم و كوبنده آن است كه محكم و قطعي ترين نص، متن، آيه، روايت، دليل و يا شاهد مورد استناد خود در موضوع مورد بحث را به طريق الاهم فالاهم ارائه نماييم.
با ارائهي دليل محكم و قطعي و همچنين نصوصي كه هيچ شك و ترديدي در آن نيست ميتوان طرف مقابل را از همان آغاز، ضربه فني نمود. بديهي است ارائهي يك دليل محكم و قطعي، كارسازتر از دهها و صدها دليل ضعيف و مورد ترديد است.
6- استفاده از قاعده ي اقرار و الزام:
مفاد اين قاعده اين است كه اگر شخص يا گروهي بر حسب ضوابط مورد قبول خودشان به قانون و يا ضابطهاي معتقد بود، شخص ديگري كه آن ضابطه از نظر او صحيح نيست، ميتواند بر اساس همان قانون و ضابطه با او برخورد كند. اين قاعده در مضمون و محتوا شباهت زيادي به «قاعده اقرار» دارد.« اقرار العقلاء علي انفسهم نافذ؛ اقرار و اعتراف عقلاء عليه خودشان نافذ است.»
به عنوان مثال اگر متهمي در محضر دادگاه اعتراف كند كه پيراهن من مال آقاي زيد است و در همان حال اين ادعا را نيز مطرح نمايد كه انگشتر آقاي زيد مال من است، در اينجا حاكم ميتواند بر اساس قاعدهي « اقرار» پيراهن متهم را گرفته به زيد دهد، اما دربارهي ادعاي او نسبت به انگشتر آقاي زيد از او درخواست دليل ميكند و متهم نميتواند بگويد چون اعتراف مرا دربارهي پيراهن زيد پذيرفتيد، پس بايد ادعاي مرا نسبت به انگشتر وي نيز بپذيريد.
همين موضوع در مناظرات نيز كاربرد فراوان دارد به اين شكل كه در مناظرات شيعه و سني بسيار مشاهده ميگردد كه برخي اوقات بخشي از روايات اهل سنت كه مورد قبول خود آنها نيز ميباشد توسط شيعيان مورد استناد قرار ميگيرد، اما طرف مقابل، اعتراض كرده و ميگويد: چرا شما روايات را بريده و به بخشي از آن استدلال كرده و بقيه را رها ميكنيد! يا نبايد اصلا به روايت استدلال كنيد و يا به همهي روايت استدلال كرده و تمام لوازم آن را بپذيريد: در حالي كه بر اساس قاعده الزام او موظف به پذيرش همين مقدار از روايت است و نسبت به بخشهاي ديگر بايد اقامه برهان كنند.
به عنوان مثال در بخشي از روايت عايشه در كتاب صحيح بخاري آمده است:« فاطمه(س) از ابوبكر خشمگين شد و از او روي برگرداند و ديگر با او سخن نگفت تا آنكه از دنيا رفت. فاطمه(س) پس از پيامبر(ص) شش ماه بيشتر زنده نماند و چون از دنيا رفت همسرش علي(ع) او را شبانه دفن نمود و براي مراسم دفن او ابوبكر را خبر نساخت و خود بر پيكر فاطمه(س) نماز گذارد. علي(ع) در زمان حيات فاطمه(س) نزد مردم وجاهت خاصي داشت و چون فاطمه(س) از دنيا رفت علي(ع) از مردم روي گرداند و از او خواسته شد تا با ابوبكر مصالحه و بيعت نمايد اما او به مدت شش ماه با ابوبكر بيعت نكرد.» (صحيح بخاري/جلد4/حديث3998)
بر اساس اين روايت و با توجه به آنكه اهل سنت هرگونه تحقيق در روايات صحيح مسلم و بخاري را جايز ندانسته، و چنين كاري را بدعت ميشمارند ميتوان نتيجه گرفت كه فاطمه(س) و علي(ع) نسبت به ابوبكر خشمگين بوده و نسبت به خلافت آنها رضايت نداشتهاند و حداقل شش ماه با ابوبكر بيعت ننمودهاند؛ حال اگر طرف مقابل بگويد شما اول و آخر اين روايت را حذف و به بخشي از آن استناد جستهايد در حالي كه در ادامه حديث آمده است علي(ع) به ابوبكر ميگويد:« انا قد عرفنا فضلك، ما به فضل تو آگاه هستيم» و اين بدان معناست كه علي(ع) براي ابوبكر فضيلت قائل بوده است در پاسخ بايد گفت بر اساس قاعدهي الزام شما ناچار به اقرار نسبت به بخش اول از روايت هستيد، اما نسبت به قسمت ديگر كه مورد ادعاي شماست نياز به دليل و برهان جداگانهاي است.
7- بيتوجهي به جايگاه و نفوذ طرف مقابل:
گاه طرف مقابل مناظره، شخصيتي مثلا صاحب نفوذ، داراي طرفداران فراوان، چهرهاي شناخته شده و با مجامع مختلف علمي و فكري دنيا ارتباط مداوم دارد و … اين گونه افراد، آنگاه كه بر سر عقيدهي باطلي مناظره ميكنند، از وجههي عمومي خود در افكار عمومي بهره ميگيرند تا در مناظره غالب شوند؛ لذا طرف حق بايد مواظب باشد كه وجهه و نفوذ شخص مقابل، در او اثر منفي نگذارد و مرعوب نگردد.
8- مماشات و همراهي با طرف مقابل:
از جمله راههاي پيروزي در مناظره، همراهي تاكتيكي با طرف مقابل در برخي از مراحل مناظره است تا با اين روش و پس از دقايقي همراهي و موافقت با برخي مباني طرف مقابل، وي را همراه خود به برخي اثرات منفي عقيدهي وي رهنمون گرديم. چنانكه از انواع احتجاجات قرآن كريم، همراهي و همكاري با خصم است، تا دريابد كه پارهاي از مقدمات استدلال او به عنوان امور مسلم و قابل قبول فرض شده است. چنانكه در قرآن كريم در مناظرهي ابراهيم(ع) با مشركان به همين روش اشاره شده است: «فلما جن عليه الليل رآي كوكبا قال هذا ربي فلما افل قال لا احب الآفلين…؛ هنگامي كه تاريكي شب او را پوشانيد، ستارهاي مشاهده كرد و گفت: اين خداي من است. اما هنگامي كه غروب كرد گفت: غروب كنندگان را دوست ندارم.» (انعام/76 و 77)
در اين شيوه ابراهيم(ع) با همراهي و مماشات ابتدا زمينهي تفكر و تأمل را براي مشركان فراهم ساخت و پس از ارائهي دلايلي مبني بر اينكه پديدهها سزاوار خدايي نيستند، كسي را خداي خود دانست كه فنا ناپذير بوده و آفرينندهي آسمانها و زمين ميباشد.
9- دوري از استناد به گفته هاو شنيده ها:
از آنجا كه در سخنان و گفتهها كمتر ملاحظهي دقت ميشود، لذا ضريب اطمينان به اقوال ديگران بسيار ضعيف ميباشد. مهمتر آنكه نقل همان گفت و شنودها با كم و زياد شدن يك حرف و كلمه ميتواند مفهوم كلام را به كلي عوض كند.
اينكه در مناظره گفته شود:« بنا به برخي شنيدهها» هرگز نميتواند دليل مستند و علمي باشد و لازم است به شدت از آن خودداري كرده و نيز استناد طرف مقابل به آن را نيز نپذيريم.
10- دفاع نكردن از افراد يا گفتار ناحق در مناظره:
در مناظره نبايد بي دليل و به باطل از افراد ديگر يا سخن باطل دفاع نمود حتي اگر بتوان از اين راه به مطلوب خود دست يافت و بر طرف مقابل غالب شد؛ زيرا اين شيوه نه تنها مشروع نيست بلكه نوعي مشروعيت بخشيدن به آن افراد و سخنان آنها و يا آن سخن باطل است و اين بر خلاف حقخواهي و انگيزهي الهي در مناظره است. گذشته از اينكه اين مشروعيت بخشي در مواردي نيز عليه خود شخص تمام ميشود.
11- شناسايي نقاط ضعف مقابل و استناد صحيح از آنها:
در مقام پاسخ و دفاع ميتوان ضمن دفاع از موضع حق، نقاط ضعف عقيدهي باطل را شناسايي و مطرح كرد تا طرف مقابل، ناخودآگاه موضع خود را از حمله كننده به دفاع كننده تغيير دهد.
انبياي الهي استدلالهاي خود را براي باطل نمودن ادعاي دشمنانشان بر مبناي ادعاي خود آنها قرار ميدادند. به اين صورت كه اگر طرف مقابل مناظره آنها سخني را ميگفت كه حكم خاصي از آن اثبات ميشد، ولي وي هدف ديگري را از بيان آن دنبال ميكرد، پيامبر خدا(ص) با هوشياري و با استفاده از همان سخن، دشمنان خود را محكوم ميكرد.
حضرت ابراهيم(ع) در مناظره با نمرود، آنجا كه وي ادعاي خدايي ميكند، ميفرمايد:« الم تر الي الذي حاج ابراهيم في ربه ان آتاه الله الملك اذ قال ابراهيم ربي الذي يحيي و يميت قال انا احيي و اميت قال ابراهيم فان الله ياتي بالشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الذي كفر.» (بقره/258)
حضرت ابراهيم مبناي اين حجت را بر ادعايي كه نمرود در حجت قبلي خود مطرح كرده بود قرار داد، به اين صورت كه فرمود: اگر تو ادعا ميكني كه پروردگار من هستي! شأن پروردگار من اين است كه در نظام عالم و تدبير جهان تصرف كند. پس خورشيد را از مغرب بر آور.
12- پاسخ كوتاه و مستدل:
كسي كه در مناظره از منطق قوي و تسلط بيشتري برخوردار باشد، سعي ميكند پاسخهاي خود را در عين مستدل بودن، به صورت كوتاه و خلاصه بيان نمايد.( اذا كثر العقل قل الكلام). اين شيوه نه تنها حاكي از تسلط شخص در مناظره است موجب ميشود طرف مقابل و نيز مخاطبين ديگر( كه جايگاه ويژهاي در مناظره دارند) با حوصلهي بيشتري به سخنان شخص گوش فرا دهند و فرصت بيشتري براي تأمل بر روي بخشهاي اساسي و محوري شخص داشته باشند.
به نمونههايي از اين پرسش و پاسخها كه در برخي مناظرات امام صادق(ع) به كار رفته اشاره ميكنيم:
الف) آيا فاصلهي ميان كفر و ايمان واضح و روشن است يا نه؟
خير، منزلت آشكار و درخشاني ميان كفر و ايمان نيست.
ب) ايمان چيست و كفر كدام است؟
ايمان عبارت است از تصديق عظمت خداوند سبحان در آنچه كه از ديدگان پنهان است به مانند تصديق هر آنچه كه مشاهده ميشود و آشكار است و كفر عبارت است از انكار ذات خداوند.
ج) شرك چسيت؟
شرك عبارت است از انضمام چيزي به ذات واحد خداوند در صورتي كه« ليس كمثله شيء»
د) آيا روح بعد از خروج از بدن متلاشي ميشود يا به همان حال باقي ميماند؟
روح باقي است تا وقتي كه اسرافيل در صور اول بدمد، در اين هنگام همه چيز از بين ميرود و وقتي اسرافيل در صور دوم ميدمد، به فرمان خداوند خاكهاي پراكنده در يك جا جمع شده و در نفخ صور سوم همه چيز به حالت اول خود بر ميگردد.
13- يادآوري امور ملموس در مناظره:
از هشام بن سالم روايت شده به امام صادق(ع) گفته شد: پروردگارت را به چه چيز شناختي؟ حضرت فرمود: به فسخ تصميمها و نقض ارادهها، هر تصميمي گرفتم خداوند آن را بر هم زد و هر ارادهاي نمودم آن را گسست.
امام صادق(ع) در اين پرسش و پاسخ با تذكر و يادآوري امور ملموس در زندگي انسان ، بر ربوبيت خداوند سبحان و حضور تدبير الهي در حيات بشر استدلال كرده است.
14- لزوم افشاي برخي امور در مناظره:
گرچه بايد فضاي مناظره بر اساس حقجويي، دوستي، صميميت، تعامل صحيح و هر آنچه ميتواند در به ثمر نشستن مناظرهاي مثبت و مفيد كمك كند، بنا گردد؛ اما در برخي موارد، طرف مقابل كه توانايي پاسخگويي منطقي و علمي در مناظره را نداشته براي فرار از شكست در مناظره به تهمت، شايعه پراكني و تبليغات مسموم رو آورده و با وجود تذكرات و نصايحي كه در ترك اين رويهي باطل به او داده ميشود با اين وجود سعي دارد با اين اقدام خود، مناظره را از مسير صحيح خود خارج سازد؛ در اين گونه موارد ميتوان به مقتضاي آيهي كريمه:« و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون» (بقره/33) و يا آيهي شريفه:« فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم» (بقره/194) ميتوان به افشاي برخي دانستهها كه در برملا ساختن هويت شخص مقابل كمك ميكند اقدام نمود تا طرف مقابل از ادامهي رويه غلط خويش منصرف گشته و به عمل زشت خود پي برد.
15- تفاوت موقعيت طرف مقابل در مناظره:
در مناظره بايد در نظر داشته باشيم طرف مقابل ما چه موقعيت فكري و مذهبي نسبت به ما دارد. در مناظره با كافر، اهل كتاب، مسلماني كه با ما هم مذهب است يا از مذهب مخالف است، نمي توان با يك روش و اسلوب مناظره نمود. بلكه بايد با هر يك از آنها به فراخور حال خود، مناظره نمود و هر چه طرف مقابل به ما نزديكتر بود به همان اندازه با او محترمانه و با رأفت بيشتر مناظره كنيم؛ در حالي كه متأسفانه در بسياري از مناظرات دقيقا بر عكس عمل ميشود قرآن كريم ميفرمايد:« و لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن الا الذين ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذي انزل الينا و انزل اليكم و الهنا و الهكم واحد و نحن له مسلمون» (عنكبوت/46)
16- درخواست مكرر براي اثبات ادعاي طرف مقابل:
گاه، طرف مقابل از اموري دفاع ميكند كه هيچ دليل و برهاني آن را تأييد نميكند. ولي براي اينكه رسوا نگردد با روشهاي تهاجمي، قول حق را به چالش ميكشد؛ در چنين مواقعي طرف حق بايد رشتهي سخن را به دست گرفته در مقام دفاع بر آمده و اصرار بر دفاع از قول خود نمايد؛ چرا كه در غير اين صورت نزاع هيچگاه پايان نخواهد يافت؛ آنگاه پس از قطع كلام وي بايد مدام از طرف مقابل خواست كه نخست ادعاي خود را اثبات و سپس به ادامه مناظره بپردازد. به عبارت ديگر، مناظره را مشروط به آن كنيم كه نخست، هر دو طرف، دليل خود را براي اثبات ادعاي خود علنا اعلام كنند، آنگاه بر سر دلايل هر دو بحث شود.
17- مناظره با افراد هم رتبه:
در مناظره بايد سعي شود تا آنجا كه ممكن است رعايت هم سطحي علمي و اجتماعي طرفين در نظر گرفته شود و به همين جهت، مناظره با هر كسي جايز نيست؛ بلكه بايد با كسي مناظره نمود كه در موضوع مورد نظر، حرفي براي گفتن داشته، صاحب فكر و انديشه باشد و استقلال علمي داشته باشد، يكي از علماي فن مناظره گفته است: «با هر عالمي مناظره كردم، بر او غالب شدم و با هر جاهلي مناظره كردم شكست خوردم.»
از جمله نيرنگهايي كه صاحبان مسلكها و مذاهب باطل دارند اين است كه همواره شاگردان خود را براي مناظره به مصاف ميفرستند تا به اين شكل هم سطح علمي مقابل را تنزل داده و هم خود را در حاشيهي امن قرار دهند و در صورت شكست نمايندهي خود، تنها مهرهاي معمولي و سطح پايين را سوزانده باشند. بنابر اين براي تثبيت حق بايد با افراد بلندپايه و معروف به مناظره پرداخت تا مباحث به نتيجهي مطلوب برسد.
پيامبران الهي در فرصتهاي مختلف با رؤساي گروههاي فكري و عقيدتي مناظره ميكردند نه با افراد عادي و عوام. همانطور كه در آيهي 258 سورهي بقره به آن اشاره شد.
اهل بيت عصمت و طهارت نيز كه در برخي موارد افراد عادي درخواست مناظره مستقيم با آنان را داشتند آنها را به شاگردان خود ارجاع ميدادند. به عنوان نمونه امام صادق(ع) هشام بن حكم را براي مناظرات كلامي و مباحث امامت، معرفي مينمودند و اگر منكرين مناظره با وي را نميپذيرفتند، حضرت به صراحت اعلام ميفرمودند كه مناظره با وي به منزلهي مناظره با من است. پيروزي او پيروزي من و شكست او شكست من به شمار ميآيد. (بحارالانوار/جلد47/صفحه407)
18- مناظره به صورت گام به گام و مرحله به مرحله:
از نكات مهم براي موفقيت در مناظره، ادامهي گام به گام و مرحله به مرحله در مناظره است. در صورتي ميتوان طرف مقابل و يا شنوندگان مناظره را با اعتماد مورد نظر خويش همراه ساخت كه طرف مقابل خويش را به اولين موضوع مورد مناقشه معترف ساخته سپس وارد مرحلهي بعد گرديم. چون بدون اقرار و اعتراف به مطلب اول، وارد شدن به مطلب بعدي بيفايده ميباشد. اين كار ميتواند به صورت سوال و جواب باشد. به عنوان مثال از كسي كه در مسلمان بودن گويندهي سخن شك دارد بپرسد: كه آيا به خداوند در قرآن اعتقاد دارد؟ بعد از شنيدن جواب مثبت اين آيه را مطرح كند:« و لا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مؤمنا؛ به كسي كه اظهار اسلام ميكند نگوييد مسلمان نيستي؟» (نساء/94) و در صورت تأييد اين آيه كه گريزي از آن نيست با جاري نمودن شهادتين، طرف مقابل را خلع سلاح نموده و اسلام خود را اثبات كند.
19- رعايت وحدت موضوع مناظره و اجتناب از شكستن خط قرمزها:
يكي از شرايط ضروري مناظرهي موفق، رعايت وحدت موضوع و تعيين دايره گفتگو و تعيين حد و مرزها و دوري از ورود به خط قرمزها ميباشد. بايد اين نكته در طول مناظره خصوصا در آخرين فرصتي كه مناظره به پايان ميرسد مورد نظر باشد و در صورتي كه هر يك از طرفين اين موضوع را رعايت نكنند و بخواهند با طرح نكتهي انحرافي و خارج از موضوع خصوصا در وقت پاياني، فكرها را مشوش كرده و تير خلاص را به طرف مقابل بزنند. در اين صورت بايد داور مناظره و يا ناظرين، تذكر داده و به شخص خاطي اعتراض كنند.
20- ترك مناظره در صورت ايراد اتهام از طرف مقابل:
از آنجا كه بسياري از مناظره كنندگاني كه در طرف مقابل قرار ميگيرند براي اثبات عقايد خود از دليل كافي برخوردار نميباشند و براي رد ادلهي طرف مقابل، وي را متهم به كفر، الحاد، مزدور بودن و يا هر صفت ديگري مينمايند تا بتوانند او را با اين اتهامات از ميدان به در كنند از اين رو بايد توجه داشت كه چنين گفتگويي نميتواند سازنده و مفيد باشد و بايد از ادامهي آن خودداري نمود. گرچه تا همان قدر نيز ميتواند گوياي عجز طرف مقابل باشد.